-
10 کلمه ای ها...
پنجشنبه 15 دیماه سال 1390 20:05
.دو داستانک 10 کلمه ای من که در فراخوان داستانهای 10 کلمه ای سایت زیبای لی نوشته شد http://leee.us/archives/1390/10/3581 . 53- قاب ات شکسته است- ترک برداشته ای-زنگار زده ای. نمیخواهمت...آئینه ام میگوید ایروزها 54-راحت باش.. دیگر نگران نیستم- البته (نگران) اش اضافیست انگار... دیماه 90- بندر عباس
-
قول میدهم آرام باشم
دوشنبه 12 دیماه سال 1390 23:10
خدایا.... قول میدهم آرام باشم اما رام ...نه.. هرگز! . . . . .سپهر
-
این طلوع هر چه را که آغاز میکند ....اما...
یکشنبه 11 دیماه سال 1390 01:17
خدایا.... نمیدانم چه حکمتی دارد این سحرت..؟؟ که انقدر احساس سبکی میکنم با اینهمه سنگینی... که انقدر احساس پاکی و خاکی دست میدهد به من.... نمیدانم ...شب که چند ساعتی از نیمه میگذرد تو پاییینتر میایی یا من بالاتر...که اینچنین نزدیک میشوی به من.... فرق هم نمیکند هر چند... سالهاست به این فکر میکنم که این طلوع هر چه را که...
-
آیینه ام جدیدا تصمیم گرفته مرا عوض کند .
شنبه 10 دیماه سال 1390 06:55
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA آیینه ام جدیدا تصمیم گرفته مرا عوض کند . _ ای بی انصاف . هضمش برایم سخت است اما انگار تصمیمش را گرفته است..می گوید زنگار گرفته ام ! می گوید ترک بر داشته ام...که البته راست میگوید...از چند جا ترک برداشته ام...ا . میگوید این روزها دروغ زیاد نشانش میدهم ..هر چه هم قسم اش...
-
سلام کریستف کلمب عزیز
دوشنبه 5 دیماه سال 1390 22:14
سلام کریستف کلمب عزیز . شب بخیر مدتهاست که دنبالت میگردم. خواهش کوچکی داشتم. شاید برای تو شدنی باشد لا اقل. می خواستم زحمت بکشی چیزی را کشف کنی. تا حالا هم پای کسی به آنجا نرسیده پس افتخارش هم مال خودت. اسمش را هم هر چه دوست داشتی بگذار. فکر نمیکنم زیاد هم برای تو سخت باشد . چون حداقل از قاره آمریکای تو میدانم که خیلی...
-
خدایا..
دوشنبه 5 دیماه سال 1390 00:24
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA خدایا......... این شبهایم دو حالت بیشتر ندارد یا تو سراسر ناز ی و من تمام نیاز.... یا من سراسر نیازم و تو تمام...ناز.... . . . سپهر .
-
قوانین راهنمایی رانندگی چیز بدی نیست
دوشنبه 5 دیماه سال 1390 00:06
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA قوانین راهنمایی رانندگی چیز بدی نیست اما فکرش را که میکنم میبینم کاربردش در جاده و خیابانهای زندگیمان جدیدا عوض شده . مثلا بجای تابلو ورود ممنوع اکثرا تابلو خروج ممنوع داریم! از روزمرگیها- از عادتها -تکرار های بیهوده و کسالتهای هر روزه . دور زدن ممنوع هم که نداریم الحمدلله...
-
هر چقدر این بغض فجیع تر باشد شعرت شعرتر است!
جمعه 2 دیماه سال 1390 15:04
گاهی با خودم فکر میکنم استعداد چیز خوبی نیست. مخصوصا اگر هنری باشد! استعداد نعمت نیست..استعداد بغض است - که وقتی جاری میشود و قل میخورد و از روحت فرو میریزد -آنوقت است که کمی تو آرام میشوی . هر چقدر این بغض فجیع تر باشد شعرت شعرتر است! نقاشیهایت دلفریبتر و سازت طناز تر.. و نکته تلخش اینجاست که هق هق های روح تو دیگران...
-
ذهنم ..
پنجشنبه 1 دیماه سال 1390 22:13
ذهنم امشب.. آبستن جنین شعریست که نه سقط میشود ..... نه سقط :( . . .. سپهر
-
من از نود !... سیصد و یکهزار خسته ام
سهشنبه 29 آذرماه سال 1390 23:11
من از لذتهای منجمد این روزگار خسته ام من ازین تنهایی و این ایل و این تبار خسته ام . من تشنه ء بودن های بی پروا و آنیم من از خوب ماندن های ماندگار خسته ام . هر روزمن که برزخ است و فردا جهنم است من از بهشت و بخششهای بیشمار خسته ام . کجاست روز موعود و روز مبادایت ای خدا من از این همه انجماد و انتظار خسته ام . ایکاش...
-
په نه په.... یعنی که ما یک نسل دیگریم...
سهشنبه 29 آذرماه سال 1390 02:16
په نه په. ... یعنی که ما یک نسل دیگریم... .یعنی باید خندید - دست انداخت - تخلیه شد - خاطره ایجاد کرد! په نه په یعنی مهم نیست دوست باشی یا غریب - باید اشتباههای کرده و نکرده ات را به رخ ات کشید...شرمنده ات کرد و بدون شرم به چشمان منگ شده ات خیره شد و خندید... په نه په ... یعنی مهم نیست موهایت سیاه باشد یا سفید .. چقدر...
-
بیا که تازیانه ء این غزل عجیب شیرین است
یکشنبه 27 آذرماه سال 1390 20:32
. . . تنها دو بیت مانده تا این شعر تمام شود . دو بیت فقط تا شاعر پخته اش خام شود . بیا که تازیانه ء این غزل عجیب شیرین است . بزن که شاعر وحشی اش دوباره رام شود . . . . . سپهر . .
-
گاهی دلم برای شما تنگ میشود ..و ناگهان
شنبه 26 آذرماه سال 1390 15:11
گاهی دلم برای شما تنگ میشود ..و ناگهان... . دلم نگران آن ننگ میشود... و ناگهان... . دلم دوباره برای شما تنگ می شود و نا گهان.... . . . . . .
-
بس کن دیگر ..شاعر ! این استعاره ء تکراری سیل اشک را
شنبه 26 آذرماه سال 1390 03:24
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA بس کن دیگر ..شاعر این استعاره ء تکراری ) سیل اشک ...( را . من اینجا آدمی را میشناسم که بجز سیل - زلزله هم دارد ! زانوهایش- - دلش میلرزد .. 9 ریشتر .. گاهی هم پشتش میلرزد..با پس لرزه های تمام نشدنی ... . طوفان هم دارد ..کم نه- زیاد ...تمام درونش پر از طوفان است . آتشفشان هم...