وسوسه های یک قلم

شعر و شراره هایی از درون

وسوسه های یک قلم

شعر و شراره هایی از درون

کودک... آسوده بخواب که ما بیماریم!

کودک... آسوده بخواب که ما بیماریم!

.

آسوده بخواب.

 

سرت را راحت بگذار روی بالش ات....این سنگ نیست بخدا..ا

.

تو آرام باش

 

نمیدانی  اینطرف صفحه های ال ای دی چند نفر حسرت این خواب آرام تو رو را میکشند. روی بالش هایی که از وزن ِ یک سر ِ حریص !...پرهای نرمش شبیه دانه های زنجیر میشوند....

.

آسوده بخواب

 

تویی که از میان سنگ و ننگ و رنگ...هنوز سر به زیباترینشان داری....آسوده بخواب.

 

.

.

سپهر91

نظرات 3 + ارسال نظر
مهتاب پنج‌شنبه 22 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 05:02 ب.ظ http://naneveshtehayeman.blogsky.com

نکرت پنج‌شنبه 22 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 05:30 ب.ظ http://www.aloode.blogsky.com

سلام
زیـــــبا بود

رضا چهارشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:10 ق.ظ http://ramazan1391.blogsky.com

زیباست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد