وسوسه های یک قلم

شعر و شراره هایی از درون

وسوسه های یک قلم

شعر و شراره هایی از درون

خدایا... برعکس میکنم واژه ها را... و غرق میشوم در تو....

خدایا....


     از   (تو به)  خسته  ام دیگر......


و فقط  (به تو ) میایم اینبار....




تو باز کن آغوشت را....


و   باقی اش با من......


.

.



سپهر-91

لعنت به این فاصله....

خدایا....



درست است که دور شده ام اینروزها از تو...اما انگار در لحظه هایی که فریاد می زدم (درکم کن) شنیده ای (ترکم کن)....



لعنت به این فاصله.....

خیلی شبیه هستند (اشتباه ) و (گناه )!

خدایا.


.


.


خیلی شبیه هستند (اشتباه )  و (گناه )!  مخصوصا  آن ( آه ) آخرشان...


خدایا ...


ای کاش لا اقل اولشان شبیه بود .. تا هم شروعشان نمیکردیم و هم آخرسر  ما 


نمی ماندیم با  اینهمه آه...




.

.

.

.

سپهر

نمیدانم گیج شده ام ...

خدایا...

.

.

نیمه شب رسیده باز


و من


نمیدانم   گیج شده ام ...

.

.



.

سر در نمی آورم از کارهایت  ..  فرق میکند قانون معامله هایت انگار....


کم که میخواهم زیاد میدهی ... 


بد که میشوم خوب میشوی و خوب هم که میشوم  میبینم سهمم از


آغوش باز و گرمت کم نشده ...


شرمنده ام کرده ای... چون من برای گله هایم فقط گوش تو را


خواستم  و تو سخاوتمندانه  هم گوش داده ای   امشب و هم آغوش...


.


.

.

.

سپهر


تو بیشتر باش لطفا این روزها که من کمتر هستم.

خدایا.

.

.

احساس میکنم این روزها  تو که غیبت میکنی ما مینشینیم و غیبت میکنم ساعتها...

.

.

بیشتر باش لطفا این روزها که من کمتر هستم....

.

.

.

.

.

سپهر

قول میدهم آرام باشم

خدایا....




قول میدهم آرام باشم 


اما


    رام   ...نه..    هرگز!

.

.

.

.

.سپهر

خدایا..

خدایا.........


این شبهایم دو حالت بیشتر ندارد


یا تو سراسر ناز ی و من تمام نیاز....


یا من سراسر نیازم و تو تمام...ناز....

.

.

.

سپهر

.