خدایا...
.
.
نیمه شب رسیده باز
و من
نمیدانم گیج شده ام ...
.
.
.
سر در نمی آورم از کارهایت .. فرق میکند قانون معامله هایت انگار....
کم که میخواهم زیاد میدهی ...
بد که میشوم خوب میشوی و خوب هم که میشوم میبینم سهمم از
آغوش باز و گرمت کم نشده ...
شرمنده ام کرده ای... چون من برای گله هایم فقط گوش تو را
خواستم و تو سخاوتمندانه هم گوش داده ای امشب و هم آغوش...
.
.
.
.
سپهر
سلام.خوشحالم که در فضای مجازی هستید و با تمام روزمرگی ها که آدمها را از هم دور میکند می توانید بنویسید. خوشحالم که این فضا باعث می شود آدمها بفهمید دوستان قدیمی زنده اند...
سلام. واقعا همینطوره.
همیشه پاینده باشید. آدرس وبلاگتون رو لینک بذارید تا از عکسها و قلمتون لذت ببریم و استفاده کنیم.
شاد باشید
سپهر عزیز مثل همیشه عالی بسیار لذت بردم
ممنون...مثل همیشه لطف داری
جالب مینویسی .
حظ بردیم .
خوشمان آمد .
ممنون دوست خوب.
خدا رو شکر
ای بابا باید به چه سازی رقصید؟؟؟همیشه گله شکایت؟؟؟ ولی زیبا بود
ممنونم... گاهی به یک سازی....