وسوسه های یک قلم

شعر و شراره هایی از درون

وسوسه های یک قلم

شعر و شراره هایی از درون

تشخیص چیزهایی که انسان رو آخرسر به حسرت و آه میرسونه...

زیاد سخت نیست....


تشخیص چیزهایی که انسان رو  آخرسر به حسرت و آه میرسونه...



اصلا کلا چیزهایی که ( آخرشون) - (آه) دارن ..آخرشون  بالاخره آه میذارن واسه آدم !





 مثلا  گناه! 



یه رنگی  مثل سیاه!



یه کلمه ای مثل تباه!



برداشتن یا گذاشتن کلاه !



یه راههایی مثل بیراه !



انجام کار از روی اکراه !



اصولا حب  جاه  !



گوش دادن به حرفای حیوونی مثل روباه ! :)


گاهی وقتها  حتی یه نگاه!



 و کلا



       کارای اشتباه !



سخت بود واقعا ؟


سپهر- 91

خدایا... برعکس میکنم واژه ها را... و غرق میشوم در تو....

خدایا....


     از   (تو به)  خسته  ام دیگر......


و فقط  (به تو ) میایم اینبار....




تو باز کن آغوشت را....


و   باقی اش با من......


.

.



سپهر-91

قوی باش....

قوی باش !


این (قوی) مدت های زیادیست که فکرم را مشغول کرده !


گاهی با خودم فکر میکنم ( قوی) تشکیل شده از (ق) +(وی)


(ق )  که  همان قاف است ... و شاید هم همان قله ء (قاف) باشد اصلا ! جایی که انسان خودش را زیر بال و  پر سیمرغ وجودش احساس میکند..آرام و بی دغدغه...


(ق)...و ادامه اش هم (وی) است !


وی    همان   (او)  است !


(او)   همان  (هو) است  !


و ( هو)  همان (الله ) است  و الله  همان خداست


(خدایی) که مرا  و تو  را در قله ء قاف وجودش گرم در آغوش گرفته است.....


و باز ....


امیدوارم  .... امسال هم (قوی )باشیم ....



.

.

.

سپهر 91





خدایا.چند شبی میشود زیاد شکایتش را میکنم.

خدایا.چند شبی میشود زیاد شکایتش را میکنم.

کجایش رادیده ای! تازه دارم رعایتش را میکنم!!

.

عادت بدی دارم و به اول کارها فکر نمیکنم!.

ولی اینبار فکر عاقبت و آخر و نهایتش را میکنم

.

همیشه کار من به یک اشاره ء کوچک ختم میشد

ببین بدون ترس و واهمه امشب روایتش را میکنم

.

سلامش را برسان بگو سپهر گفته زیاد هم نترس

درین شرایط سخت هم فکر شرایطش را می کنم

 

.

.

.سپهر- 91