زیاد سخت نیست....
تشخیص چیزهایی که انسان رو آخرسر به حسرت و آه میرسونه...
اصلا کلا چیزهایی که ( آخرشون) - (آه) دارن ..آخرشون بالاخره آه میذارن واسه آدم !
مثلا گناه!
یه رنگی مثل سیاه!
یه کلمه ای مثل تباه!
برداشتن یا گذاشتن کلاه !
یه راههایی مثل بیراه !
انجام کار از روی اکراه !
اصولا حب جاه !
گوش دادن به حرفای حیوونی مثل روباه ! :)
گاهی وقتها حتی یه نگاه!
و کلا
کارای اشتباه !
سپهر- 91
خدایا....
از (تو به) خسته ام دیگر......
و فقط (به تو ) میایم اینبار....
تو باز کن آغوشت را....
و باقی اش با من......
.
.
سپهر-91
قوی باش !
این (قوی) مدت های زیادیست که فکرم را مشغول کرده !
گاهی با خودم فکر میکنم ( قوی) تشکیل شده از (ق) +(وی)
(ق ) که همان قاف است ... و شاید هم همان قله ء (قاف) باشد اصلا ! جایی که انسان خودش را زیر بال و پر سیمرغ وجودش احساس میکند..آرام و بی دغدغه...
(ق)...و ادامه اش هم (وی) است !
وی همان (او) است !
(او) همان (هو) است !
و ( هو) همان (الله ) است و الله همان خداست
(خدایی) که مرا و تو را در قله ء قاف وجودش گرم در آغوش گرفته است.....
و باز ....
امیدوارم .... امسال هم (قوی )باشیم ....
.
.
.
سپهر 91
خدایا.چند شبی میشود زیاد شکایتش را میکنم.
کجایش رادیده ای! تازه دارم رعایتش را میکنم!!
.
عادت بدی دارم و به اول کارها فکر نمیکنم!.
ولی اینبار فکر عاقبت و آخر و نهایتش را میکنم
.
همیشه کار من به یک اشاره ء کوچک ختم میشد
ببین بدون ترس و واهمه امشب روایتش را میکنم
.
سلامش را برسان بگو سپهر گفته زیاد هم نترس
درین شرایط سخت هم فکر شرایطش را می کنم
.
.
.سپهر- 91