وسوسه های یک قلم

شعر و شراره هایی از درون

وسوسه های یک قلم

شعر و شراره هایی از درون

خدایا.چند شبی میشود زیاد شکایتش را میکنم.

خدایا.چند شبی میشود زیاد شکایتش را میکنم.

کجایش رادیده ای! تازه دارم رعایتش را میکنم!!

.

عادت بدی دارم و به اول کارها فکر نمیکنم!.

ولی اینبار فکر عاقبت و آخر و نهایتش را میکنم

.

همیشه کار من به یک اشاره ء کوچک ختم میشد

ببین بدون ترس و واهمه امشب روایتش را میکنم

.

سلامش را برسان بگو سپهر گفته زیاد هم نترس

درین شرایط سخت هم فکر شرایطش را می کنم

 

.

.

.سپهر- 91

نظرات 1 + ارسال نظر
sarvenaz سه‌شنبه 8 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 12:10 ق.ظ

khaili dost dashtam besyar zibaaaaaaaaaa

mamnoon mesle hamishe...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد