خدایا....
از (تو به) خسته ام دیگر......
و فقط (به تو ) میایم اینبار....
تو باز کن آغوشت را....
و باقی اش با من......
.
سپهر-91
دلم را گاه می شستم به آب دیده با اشکمگلی سوسن نه نیلفر و یا زنبقبه مویش می نوازیدمبرایش یه سبد...
زیبا....
از توبه ,توبه کرده ام
zibaaa...
بر در تو کم و بیش و بد و نیک و دل و جانهمه بر خاک زدم، از تو، تو را می خواهم
و چرا..تو بگو...غرق در این بیراهم....؟؟؟؟
از...یک ضمیر.... هزاران رنگ میپاشم.... وقتی به تو ...میرسم... میدوم سویت.. تا دیگر رنگی به خود نگیرم!
...غرق در بیرنگی و سکون...خلقت بوم بینهایت رویا....
برگشتن به تو باز هم زندگانی ... تو به را نیز مرگ زندگانی
زیبا بود....
دلم را گاه می شستم
به آب دیده با اشکم
گلی سوسن نه نیلفر و یا زنبق
به مویش می نوازیدم
برایش یه سبد...
زیبا....
از توبه ,توبه کرده ام
zibaaa...
بر در تو کم و بیش و بد و نیک و دل و جان
همه بر خاک زدم، از تو، تو را می خواهم
و چرا..تو بگو...غرق در این بیراهم....؟؟؟؟
از...یک ضمیر.... هزاران رنگ میپاشم.... وقتی به تو ...میرسم...
میدوم سویت.. تا دیگر رنگی به خود نگیرم!
...غرق در بیرنگی و سکون...خلقت بوم بینهایت رویا....
برگشتن به تو باز هم زندگانی ... تو به را نیز مرگ زندگانی
زیبا بود....