وسوسه های یک قلم

شعر و شراره هایی از درون

وسوسه های یک قلم

شعر و شراره هایی از درون

خدایا... برعکس میکنم واژه ها را... و غرق میشوم در تو....

خدایا....


     از   (تو به)  خسته  ام دیگر......


و فقط  (به تو ) میایم اینبار....




تو باز کن آغوشت را....


و   باقی اش با من......


.

.



سپهر-91

نظرات 5 + ارسال نظر
کرانه چهارشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 10:50 ق.ظ http://www.bikaraanemehr.blogsky.com

دلم را گاه می شستم
به آب دیده با اشکم
گلی سوسن نه نیلفر و یا زنبق
به مویش می نوازیدم
برایش یه سبد...

زیبا....

sarvenaz جمعه 18 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 08:04 ب.ظ

از توبه ,توبه کرده ام

zibaaa...

سحر جمعه 18 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 11:38 ب.ظ http://daransoy.blogsky.com/

بر در تو کم و بیش و بد و نیک و دل و جان
همه بر خاک زدم، از تو، تو را می خواهم




و چرا..تو بگو...غرق در این بیراهم....؟؟؟؟

خواب نما..! یکشنبه 20 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 06:17 ب.ظ http://khab-nama.blogfa.com



از...یک ضمیر.... هزاران رنگ میپاشم.... وقتی به تو ...میرسم...


میدوم سویت.. تا دیگر رنگی به خود نگیرم!

...غرق در بیرنگی و سکون...خلقت بوم بینهایت رویا....

باران دوشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 11:40 ق.ظ

برگشتن به تو باز هم زندگانی ... تو به را نیز مرگ زندگانی

زیبا بود....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد