وسوسه های یک قلم

شعر و شراره هایی از درون

وسوسه های یک قلم

شعر و شراره هایی از درون

گاهی پیش میاید که تکه ای از (غذا) در گلویت گیر کند

گاهی  پیش میاید که تکه ای از (غذا) در گلویت گیر کند و بروی بسمت خفگی....

.

گاهی هم پیش میاید تکه ای از (قضا) در گلویت گیر کند و باز بروی به همان سمت خفگی...


.


معمولا حالت اول را چند جرعه آب حل میکند اما حالت دوم ..آب که هیچ...سر و کارش به آتش میکشد اغلب..!


.

حتی اگر خفه ات هم نکند  چاره اش این است که بیایند از پشت بزنندت چنان که بیهوا  بالایش بیاوری و فقط نمیری ! 


گاهی هم گیر میکند..کتکش را هم میخوری.. بالا هم نمیاید لاکردار...و از آن بدتر زنده هم میمانی بعدش!


.

.


.

سپهر- 91



نظرات 3 + ارسال نظر
سروناز یکشنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 01:09 ب.ظ

و گاهی چند کلمه حرف ....

...وباز همین میشود ..

sepid یکشنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 03:29 ب.ظ http://mishkas.persianblog.ir

sepehr....neveshtato doost dashtam ,,ama nemdunam chera hich jomleii be zehnam nemirese benevisam bainke chizi dar maghzamcahporast mire...mesle hamin ghaza va qazaii ke gofti tu hamun selulhaye khaketari gir kardan

ممنونم. و خوشحالم که اینطور بوده.

و زیاد هم این حالت غریب نیست :)

پاینده باشی

سایه یکشنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 06:59 ب.ظ http://saaye.blogsky.com

من اینحا اومدم قبلا...
معنای کامنت شما در وب من قابل درک نبود،منظور؟

ممنون ..و
لحظه هایی رو که گذشته اند..رو منظورم بود..حرفهای نگفته ی زیادی دارن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد