وسوسه های یک قلم

شعر و شراره هایی از درون

وسوسه های یک قلم

شعر و شراره هایی از درون

گاهی انسانها میشوند شبیه نوشته هایشان...

گاهی انسانها میشوند شبیه نوشته هایشان...


.

.از یک جایی شروع میشوند...


در چند خط یک حرفهایی میزنند و یک جایی هم با یک نقطه! در یک نقطه ای تمام


میشوند.


خود این داستان چیز بدی نیست ... شاید  هم طبیعی باشد که البته طبیعی هم هست

.

.

اما مشکل اینجاست که گاهی کسی از نوشته ات سر در نمی آورد.

 

 

 

.جز خودت که مینویسی و مینویسی و میرسی به نقطه آخر.



.

.

.

سپهر

نظرات 3 + ارسال نظر
nazi پنج‌شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 05:54 ب.ظ http://mikrobe-sorati.blogsky.com

گاهی سخت ترین چیز توی دنیا مترجم احساس خود بودنه ...

وبلاگ جالبی دارین

ممنونم... و چه تعبیر بجایی بود..

ستاره دنباله دار جمعه 14 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 09:14 ق.ظ

من هم اخیرا پستی با این مضمون نوشته بودم .... بهمین خاطر با همه وحود درک کردم که چه گفتی و چه شد و به کجا رسیدی .... مثل همیشه زیبا بود

سباس... خوشحال میشم تحلیلش رو ببینم

سحر جمعه 14 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 10:42 ب.ظ http://daransoy.blogsky.com/

گاهی خود انسان نیز از نوشته اش و (خودش) سر در نمی آورد!
حداقل من که این تجربه را داشته ام!!

بله ...واقعا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد