گاهی پیش میاید که تکه ای از (غذا) در گلویت گیر کند و بروی بسمت خفگی....
.
گاهی هم پیش میاید تکه ای از (قضا) در گلویت گیر کند و باز بروی به همان سمت خفگی...
.
معمولا حالت اول را چند جرعه آب حل میکند اما حالت دوم ..آب که هیچ...سر و کارش به آتش میکشد اغلب..!
.
حتی اگر خفه ات هم نکند چاره اش این است که بیایند از پشت بزنندت چنان که بیهوا بالایش بیاوری و فقط نمیری !
گاهی هم گیر میکند..کتکش را هم میخوری.. بالا هم نمیاید لاکردار...و از آن بدتر زنده هم میمانی بعدش!
.
.
.
سپهر- 91
و گاهی چند کلمه حرف ....
...وباز همین میشود ..
sepehr....neveshtato doost dashtam ,,ama nemdunam chera hich jomleii be zehnam nemirese benevisam bainke chizi dar maghzamcahporast mire...mesle hamin ghaza va qazaii ke gofti tu hamun selulhaye khaketari gir kardan
ممنونم. و خوشحالم که اینطور بوده.
و زیاد هم این حالت غریب نیست :)
پاینده باشی
من اینحا اومدم قبلا...
معنای کامنت شما در وب من قابل درک نبود،منظور؟
ممنون ..و
لحظه هایی رو که گذشته اند..رو منظورم بود..حرفهای نگفته ی زیادی دارن