نه که بیش از حد ازین حادثه رنجور شوی
نه که از فلسفه ی خلقت خود دور شوی
.
نه که در روح خودت فکر شوی ذکر شوی
نه که بازیچه ی این نکته ی مذکور شوی
.
تو خودت حافظ ودلداده ی این آینه ای
نه که وامانده و بی مایه و مهجور شوی
.
همه ی حادثه ها حکم غیابی خداست
نه که از طی شدن حادثه مغرور شوی
.
همه ی کار جهان گردش احوال سماست
نه که بهرام ترین بنده ی این گور شوی
.
تو خودت نیمه ی پنهان قمر-درسفری
نه که در مبدا خود گم شده محصور شوی
.
بنویس از همه ی بیخبران بی خبرم!
بنویس و بسرا ...ارچه که منفور شوی
.
خوب من! آینه ام..تاب نداری جانم؟؟
من که مجبور شدم. کی که تو مجبورشوی
.
.
.
نه که بیش از حد ازین حادثه رنجور شوی
نه که از فلسفه ی خلقت خود دور شوی...
.
.
سپهر
مرداد92
نه که از فلسفه ی خلقت خود دور شوی
.
نه که در روح خودت فکر شوی ذکر شوی
نه که بازیچه ی این نکته ی مذکور شوی
.
تو خودت حافظ ودلداده ی این آینه ای
نه که وامانده و بی مایه و مهجور شوی
.
همه ی حادثه ها حکم غیابی خداست
نه که از طی شدن حادثه مغرور شوی
.
همه ی کار جهان گردش احوال سماست
نه که بهرام ترین بنده ی این گور شوی
.
تو خودت نیمه ی پنهان قمر-درسفری
نه که در مبدا خود گم شده محصور شوی
.
بنویس از همه ی بیخبران بی خبرم!
بنویس و بسرا ...ارچه که منفور شوی
.
خوب من! آینه ام..تاب نداری جانم؟؟
من که مجبور شدم. کی که تو مجبورشوی
.
.
.
نه که بیش از حد ازین حادثه رنجور شوی
نه که از فلسفه ی خلقت خود دور شوی...
.
.
سپهر
مرداد92