شعر یعنی قافیه یعنی عروض؟ شعر یعنی واژه ایی با طعم سوز؟
شعر یعنی مشتبه -تلمیح و بحر؟ شعر یعنی تلخی یک جام زهر؟
شعر یعنی رکن و ترفیل و هجا؟ شعر یعنی گم شدن در نا کجا؟
شعر یعنی صوت و تشبیه وغزل؟ یا که اوزان شبیه و بی بدل؟
.
.
نه!
باور نمیکنم..
که اینهمه شررهای بی قافیه
که فاصله ء بی وزن پلکهایت را طوفانی میکند شعر نباشد!
.
…چطور باور کنم..
که بحر طویل طوفانی تو شعر نیست؟؟
نه شکارچی ، نه تفنگ ، نه گلوله
هیچکدام نمیدانستند که پرنده برای جوجه هایش غذا می برد
خدا که می دانست
اما ما نمیدانیم...
و بعید هم میدانم که بدانیم روزی..
زیبا بود
شعر چشمانت سرودنی نیست
بارها خواسته ام در وصفت چیزی بگویم
اما زبانم یاری نمی کند
مهربانی که در تو دیده ام
و صداقتی که در چشمانت موج می زند هیچ کجا سراغ ندارم
هیچ آینه ای تو را آنگونه که هستی نشان نمی دهد
فقط من می دانم تو کیستی
و همین کافیست برای یک عمر با تو ماندن
هیچ آینه ای تو را آنگونه که هستی نشان نمی دهد
...
.
..
,واقعا زیبا بود...
احسنت...
سلام
باورش که خیلی راحته. راحت تر از اونی که فک میکنی.ما زیاد سخت میگیریم..وقتی دلتنگ میشم چرت و پرت زیاد میگم
واقعا همینطوره...
:)
سلام
ممنون که سر زدی سوز زندگی هم می تواند شیرین تر از عسل باشد
ممنون .. میشود اگر بشود...
به قول مولانا
مفتعل مفتعل مفتعل کشت مرا
شعر چیزی به جز احساس نیست! حالا هر چه دریای احساسات عمیق تر و و سیع تر ؛ همه گیر تر!
بحر طویل طوفانی تو شعر نیست؛ شعر بحر طویل طوفانی توست!
در بحر طویل توفانی تو هم شعربادها میوزد انگار....
واقعا همینطوره...
عشق و دلتنگی یعنی شعری که هنوز شاعری آن را نسروده ... شعرهایی برای نسرودن
شعر هایی برای نسرودن.....چقدر خودش شعر بود این..... واقعا شعر بود..
شعر یعنی احساسات زیبای شما
ممنونم...
خیلی خوش آهنگ و به دلنشین بود
درود بر شما نازنین

تارنگار زیبایی دارید.اون شعرو هم که فرمودید بله فی البداهه همین سحری سرودم برای سحر عزیز
عشق یعنی ش مع ع شق ر وی خود افروختن
سوختن آموختن ، جمله جهان را ، سوختن
ممنون دوست خوب... شما قلم زیبایی دارید
شعر یعنی یک ستاره داشتن
شعر یعنی یک نگاه خسته را
از کویر گونه ای برداشتن.....
حس و شعر زیباییه.... ممنونم..