امشب این چشمها راانگار به خواب سپرده ای
هان؟ بجای گوسفند عشق هایت را شمرده ای؟
.
تو که از درد های بی خوابی خود گله ها میکردی
راست بگو...قرص بی خیالی ما را نخورده ای؟؟
.
آسوده بخواب امشب که من بیتاب تر نمی شوم
خواب که تو را نبرده میدانم! تو خواب را برده ای
.
..
اما چقدر راحت و بی دغدغه خوابیده ای اینبار
لطفا تکانی بخور تا مطمئن شوم که نمرده ای!
..
:) :(
سپهر-90
سلام
طنز جالبی بود منو به خنده واداشت.
سلام سپهر جان مرسی به شعرم توی طغیان سر زدی
نظرت برام جالب بود اومدم تا دلنوشته های پر از اندیشت رو بخونم
شعرات خوندنین شاعر
شاد باشی