وسوسه های یک قلم

شعر و شراره هایی از درون

وسوسه های یک قلم

شعر و شراره هایی از درون

لطفا تکانی بخور تا مطمئن شوم که نمرده ای!

امشب  این چشمها راانگار به خواب سپرده ای

هان؟ بجای گوسفند عشق هایت را شمرده ای؟

.

تو که از درد های بی خوابی خود گله ها میکردی

راست بگو...قرص بی خیالی ما را نخورده ای؟؟

.

آسوده بخواب امشب که من بیتاب تر نمی شوم

خواب که تو را نبرده میدانم! تو خواب را برده ای

.

..


اما چقدر راحت و بی دغدغه خوابیده ای اینبار

لطفا تکانی بخور تا مطمئن شوم که نمرده ای!

 

..

:) :(

 

سپهر-90

نظرات 2 + ارسال نظر
دیانا(مدیر وبلاگ) دوشنبه 26 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:47 ب.ظ http://nursing90bojnord.blogsky.com

سلام
طنز جالبی بود منو به خنده واداشت.

غزل بارانی دوشنبه 26 دی‌ماه سال 1390 ساعت 03:50 ب.ظ http://ghazalbarani.persianblog.ir/

سلام سپهر جان مرسی به شعرم توی طغیان سر زدی
نظرت برام جالب بود اومدم تا دلنوشته های پر از اندیشت رو بخونم
شعرات خوندنین شاعر
شاد باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد